تمام این فضا برای من که علاقه به نویسنده شدن را دارم تجربی است.

فضایی برای تجربه‌کردن

برای آزمون و خطا کردن.اشمیت در نوای اسرار آمیز نوشته است که نویسنده خالق است نه دستگاه فتوکپی

حال باید به پروژه دوم خودم در این فضا با این ادبیات پایان بدهم.

سوژه های من عموما نزدیکانم هستند و از افراد نزدیک به خودم که میتوانم در دسترس داشته باشم الگو و الهام میگیرم

تولا شخصیت قصه پروژه دوم من دوست نزدیک من است و ما رفاقتی حدودا دو ساله داریم

مدتی به دلایل شخصی ارتباطمان از بین رفته بود و حالا دوباره شروع شده است.

مانند داستان قبلی این بلاگ اینبار او سوژه من بود و این نوشته ها خلق شدند.

تکرار میکنم من نمیخواهم دستگاه کپی باشم و روزانه نویسی دیگر از من گذشته است.

افرادی که من و تولا را از نزدیک میشناسند اگر این متن هارا بخوانند شاخ در میاوردند.

چون با اینکه اکثر جاهای اشاره شده واقعی است ولی این اتفاقات در آن مکان ها نیافتاده است و حتی برخی از مکان ها هم زاده ذهن بیمار من است.

حال اگر اندکی احساسی شدید برایتان خوب است.

و در پایان این ازمایش تجربی که برای خودم موفقیت آمیز بود بلند میگویم : حال من خوب است

من فقط اندکی مرض دارم و کرم

که دوست دارم آنهارا پرورش بدهم و‌ از بال و پر دادن به هیچ ماجرایی نمیترسم.

تا ازمایش بعدی خدانگهدار


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها